یلدای امسال ........
همیشه به بلندی شب یلدا می خندیدم بلند ، طولانی ، ماندگار فقط برای یک دقیقه... چقدر خندیدم برای این یک دقیقه... اما آن روز که بار سفر بسته بودی وگفتم یک دقیقه بیشتر بمان و تو گفتی وقت تنگ است ، کوله بار باید بست ، باید رفت... آن روز فهمیدم این یک دقیقه های غریبانه چه غوغایی میکنند . یک دقیقه با تو بودن ، چقدر بلند ، طولانی و ماندگار است... چقدر گریستم برای این یک دقیقه ... خاله عزیزم لبخندت را چند وقتیست ندیده ام .... برای دلم .... لحظه ای بخند .... ((بی بهانه )) زیباییش را از این فاصله می فهمم... کاش بودی میدیدی که همه دور هم بودیم دور هم جمع شدیم بخاطر تو خاله مهربانم کاش بودی مید...
نویسنده :
زینب (مادر آرتین)
13:13